آیا اگر خدایی وجود نداشته باشد، هر کاری مجاز است؟

در میان برخی از خداباوران باوری رایج است که خداناباوران زندگی غیراخلاقی دارند همانطور که در میان برخی از خداناباوران باوری رایج این است که خداباوران زندگی غیراخلاقی دارند. این سخن نادرست است و کافی است قدری با انواع مردمان خداباور و خداناباور معاشرت کنیم تا متوجه شویم در میان هر دو گروه افرادی مبادی اخلاق و ملتفت به زیست اخلاقی و افرادی بی‌اخلاق و بداخلاق یافت می‌شود. برخی از خداناباوران بر این باورند که اگر خدایی وجود نداشته باشد باید به دنبال منفعت و سود خود رفت و حق و ناحق تنها تابع منافع شخصی ماست؛ برخی از خداباوران نیز برخی از اعمال غیراخلاقی مانند قتل و خشونت فیزیکی را نسبت به افرادی که همچون آنها فکر یا زندگی نمی‌کنند وظیفه دینی خود برمی‌شمارند. در حالی که می‌توان مثال‌های بسیاری از اخلاق‌مداری و بی‌اخلاقی افراد خداناباور و خداباور برشمرد، آنچه به لحاظ فلسفی در بحث پیرامون خداباوری یا طبیعت‌گرایی و اخلاق مطرح است، بنیان‌های اخلاق است. به طور مشخص پرسش‌هایی از قبیل آنچه در ادامه می‌آید به لحاظ فلسفی قابل توجه‌اند: اگر خدایی ماوراءطبیعی وجود نداشته باشد و تنها طبیعت وجود داشته باشد، آیا دلیلی وجود دارد که اخلاقی زندگی کنیم؟ آیا معناداری و بنیان اخلاق وابسته به وجود خدایی ماوراءطبیعی است؟ آیا خداوند و دستورات او تعیین می‌کنند چه چیزی خوب و بد است؟ اگر چنین باشد، آیا نمی‌توان گفت در صورتی که خدایی وجود نداشته باشد، خوب و بد هم وجود نخواهد داشت و اخلاق بی‌معنا خواهد شد؟ آیا با اتکای به طبیعت نمی‌توانیم خوب و بد را تعیین کنیم؟ آیا نتیجه‌ی طبیعی طبیعت‌گرایی، نسبی‌گرایی یا پوچ‌گرایی اخلاقی است؟

برای دانلود این نوشته اینجا کلیک کنید